مقاله تخریب و نابودی جنگل های باستانی هیرکانی با چرای دامها
چکیده
علیرغم اهمیت و جایگاهی که جنگل در حفظ تعادل آب و هوایی و نیز تثبیت خاک حاصلخیز و همچنین تأمین مواد غذایی و حفظ علوفه و مرتفع دارد. در اثر ازدیاد جمعیت و شهرنشینی و نیز شیوه های دامداری و استفاده بی رویه ساکنان جنگل و آتش سوزیهای مهیب و غیره این عامل حیات و عامل نگهداره زمین و انسانها در حال کاهش روز افزون است و اقدامات و برنامه ریزی های دولتی و ملّی نتوانسته است، چندان تأثیری در حفظ این نهاد و منبع سرشار ملّی و جهانی داشته باشد.

در این مقاله با مطالعه بر اینکه حضور دام در جنگلها یکی از تهدیدات جدی جنگل های شمال کشور است. در واقع دامها در حال بهرهبرداری گسترده از جنگلها هستند، تقریبا تعداد زیادی دام در تمام طول سال در داخل جنگلها حضور دارند و تنها در شرایط بد آب و هوایی اجازه حضور آنها در جنگل داده نمیشود. حضور پرتعداد دام سبب از دست رفتن حیات طبیعی جنگلها و رشد نیافتن نهالها در آن میشود.
همچنین بر اثر تردد دام خاک فشرده شده و میزان نفوذپذیری آب در خاک کاهش مییابد در نهایت جنگل با ضعف اکولوژیکی خسارتزایی مواجه میشود. در حال حاضر بیش از 30 درصد جنگلها نابود و تبدیل به زراعت دیم شدهاند.
کلیدواژهها:
جنگلزدایی، انتشار گازهای گلخانهای پروژه REDD، آتشسوزی
مقدمه
منابع تجدید شونده و وضعیت آنها در سیر تحولات اقتصادی و اجتماعی جوامع گوناگون جهان پیوسته نقش اساسی و سازنده داشته است (Trigo et al., 2020). سرمایههای طبیعی، پشتوانهی رشد و توسعهی اقتصادی در هر کشوری بشمار میروند، لذا اگر رشد اقتصادی با بهبود شاخصهای زیستمحیطی همگام شود شرط کافی برای حفظ و احیاء منابع طبیعی به وجود خواهد آمد و در غیر این صورت تخریب منابع طبیعی کشور به تدریج گسترش خواهد یافت (Baeza et al., 2018). امروزه رشد فزاینده جمعیت کشور، افزایش نیاز به سوخت، افزایش تعداد دام و توسعه اراضی کشاورزی در کنار فقر عمومی، بیکاری آشکار و نهان، شرایط لازم را برای تشدید بهرهبرداری و تخریب عرصه¬های طبیعی کشور فراهم آورده است (کریمی و همکاران، 1398). از سوی دیگر زندگی روستاییان و مردم جنگل¬نشین به عنوان بهره¬برداران مستقیم از منابع طبیعی کشور، به مراتب از شرایط زندگی در جوامع شهری پیچیدهتر و سختتر است (حیدری صفری کوچی و همکاران، 1393). عدم توسعه صنعت و نبود عرصههای مدرن کار وتولید به نسبت سایر نقاط کشور مردم جنگل¬نشین را در شرایط ابتدایی زندگی نگهداشته است (یعقوبی فرانی و همکاران، 1396). از این رو جنگل¬نشینان به ناچار برای رفع نیازهای خود با طبیعت سخت و خشن دست و پنجه نرم می¬نمایند تا حداقل احتیاجات معیشتی خود را از روش¬های سنتی با حداکثر تلاش و فعالیت تامین نمایند (Wen et al., 2016).
جنگل¬های خزری را می¬توان یکی از مهم¬ترین مناطق درگیر با معضل دام در کشور دانست. افزایش تراکم روستاییان جنگل-نشین و توسعه نیازهای روزانه آن¬ها در کنار ویلاسازی¬های شخصی در دل عرصه¬های طبیعی، سبب توسعه زمین¬های کشاورزی و افزایش تعداد دام و فشار مضاعف بر عرصه¬های جنگلی و مراتع این حوضه از منابع طبیعی کشور شده است (بخشی و جوری، 1393). از طرفی، کاملاً روشن است که توان طبیعی این مناطق نیز حد و مرز مشخصی دارد. سالیان متمادی است که دامداران جنگل¬نشین، بیش از توان تولید و تجدید حیات طبیعی جنگل¬های شمال کشور از آن بهره¬برداری نموده¬اند (فاضلی و محمدی پارسا، 1393). حضور دام در جنگل¬های خزری موجب چریده شدن تجدید حیات، از بین رفتن پوشش علفی، به هم خوردن وضعیت طبیعی لاشبرگ، کوبیده شدن خاک و مستعد شدن خاک جنگل به فرسایش شده است که هر کدام از این آسیب¬ها در طولانی مدت می¬تواند بقای این جنگل¬ها را با مخاطره روبرو سازد (امیری لمر و جلالی، 1393، شادمانی و همکاران، 1399).

همزمان با توسعه اثرات منفی حضور دام و بهره¬برداری¬های بی رویه از جنگل¬های کشور، طرح¬های متعددی چون اسکان جنگل¬نشینان در خارج از جنگل، کنترل¬ تعداد دام، ارائه تسهیلات، سوخت و علوفه با هدف کاهش اثرات تخریبی بومیان جنگل¬های کشور بر عرصه¬های جنگلی و مرتعی توسط سازمان¬های دولتی به ویژه سازمان جنگل¬ها و مراتع کشور در این مناطق به اجرا رسیده است که در بسیاری از موارد نتیجه مطلوبی از آن عاید نشده است (توحیدی و همکاران، 1397). اولین بار طرح خروج دام از جنگل با در پی داشتن اهداف زیادي با عنوان طرح تحول سیستم دامداري در سال 1359 مطرح و به صورت طرح تحول سیستم دامداري در منطقه تنیان صومعه سرا در سال هاي 1362 و 1363 در دفتر فنی جنگل داري تهیه و ارایه شد و از سال 83 به بعد اجراي طرح تنها در قالب پرداخت مبلغ ما به ازاي خروج دام از جنگل به اجرا در آمده است (رضوانی و هاشم-زاده، 1392). عدم وصول نتیجه مطلوب از اقدامات اشاره شده روشن می¬سازد که معضل چون خروج دام از جنگل و کنترل اثرات تخریبی آن با اقدامات مقطعی و پراکنده و بدون شناخت کافی از وضعیت ذی¬نفعان و دامداران، میسر نخواهد بود و نیازمند ایجاد درکی همه¬جانبه از این مساله می¬باشد. برای ایجاد این درک نیاز به شبکه¬ای وسیع از اطلاعات مستند در مورد نیازها و مطالبات بهره¬برداران جنگل وجود دارد (علی بیگی، 1397). استخراج این اطلاعات می¬بایست به صورت پراکنده در نقاط مختلف و با در نظر گرفتن شرایط عرفی منطقه¬ای انجام گیرد چراکه با وجود ملی شدن جنگل¬ها، در حال حاضر جنگل-های کشور عملاً با دو نوع مالکیت دولتی و سنتی اداره میشوند که ناشی از نبود توان نظارتی کافی بر تمام عرصه¬های طبیعی کشور توسط دولت است. همین تناقض موجب شده است که مردم به خاطر حضور آبا و اجدادی و بهرهبرداری سنتی، از یک طرف خود را مالک جنگل بدانند و از سوی دیگر با مسائل و مشکلات ملی شدن جنگلها روبرو شوند و بعضاً در برابر پذیرش و اجراء قوانین آن مقاومت نشان دهند (کریمی و همکاران، 1398).یکی از مهمترّین و مؤّثرترین منابع تأمین کننده غذا در روی کره زمین جنگل ها هستند، منابع جنگلی در هر یک از نقاط کره خاکی آنچنان اهمیت دارنده که همه انسانها از وجود آنها احساس نشاط و سرخوشی می کند. حتی اگر ظاهراً به سرزمین مولودی و میهنی فرد تعلق نداشته باشد علت این امر این است، که جنگل و درخت ریه ها و اندام تنفس و نگهدارنده کره خاکی هستند و
همچنانکه شش در بدن انسان وظیفه دارد اکسیژن لازم را به دهمه اندام ها و عضلات و سلول ها و بافت ها برساند حُکم جنگل نیز چنین است، وظیفه و رسالت و فطرت و ذات جنگل حیات بخش است، جذب دی اکسید کربن است، تولید اکسیژن است، متعادل کننده گازهای مُضّر در طبیعت است، تأمین کننده نم و رطوبت لازم جهت حیات مراتع و چراگاههاست، جنگل تثبیت کننده و حفظ کننده خاک و گیاه خاک سطحی زمین است.
جنگل عامل بازدارنده تخریب زمین ناشی از سیل و سیلاب و باد و طوفان و حتی لرزش های گسلی است. حرکت و جابجایی گسلی در جائیکه درختان ریشه دوانیده اند با شدت و وسعت کم تر اتفاق می افتد، جنگل تأمین کننده سوخت و تعیین کننده و حفظ نسل حیوانات و پرندگان و حشرات و علف های بی شماری است.
جنگل های انبوه شمال آسیا و اروپا و امریکای جنوبی نمونه هایی از این نعمت برای بشریت هستند.
وجود جنگل در دورانی از زمین شناسی (ژوراسیک ) آنچنان گسترده و حجیم بوده که امروزه معادن زغال سنگ سنگ و کُک و غیره حاصل دفن انبوهی از جنگل ها در طول میلیونها سال و نیز در گذشته خیلی دور بوده است (زمین شناسی سال چهارم دبیرستان).
در این کوتاه و مختصر مقصد بررسی حضور دام و تخریب جنگل به وسیله این عامل را داریم.

بیان مسأله
همواره دام و جنگل در زندگی انسانی و تشکیل اجتماعات انسانی در کنار آب نقش اساسی و اولیه را به عهده داشته است، در حالیکه در گذشته جمعیت جهان نسبت به منابع طبیعی قلیل بود، کسی به فکر و نگران کاهش منابع طبیعی نبود و بدون محدودیت با چرای طبیعت و تهیه مایحتاج زندگی لذت و استفاده های خود را از طبیعت می برد. اما در طول 2 سده اخیر نگرانی بشر به کاهش و نابودی منابع طبیعی دو چندان شده و عوامل گوناگونی در تخریب و نابودی این منابع به خصوص جنگل ها نقش دارند. اما دام از هر نوع جزء مهمترین و اصلی ترین عوامل تخریب به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر روی جنگل ها بوده که در بطن تحقیق کاملاً به آن اشاره شده است.
اهمیت جنگل و دام (اهمیت موضوع)
اگر تأمین اکسیژن و محیط زیست سالم و اطمینان از آینده تغذیه انسانها و نیز گازهای سمی و دی اکسید کربن و نابودی فضای سبز و رماتع را در زندگی مهم بدانیم این موضوع کاملاً با این مسایل در ارتباط است و اهمیت جنگل و تخریب آن به وسیله موجود مفید دیگری به نام دام آنچنان پیچیده و مهم است که در این تحقیق فقط به صورت اشاره به برخی مسائل اداری و اجتماعی و اقتصادی آن اشاره شده است.
اهداف مسئله : اهداف موضوع
الف ) شناخت ویژگی های جنگل ؛
ب ) شناخت عوامل تخریب ؛
ج ) راه های تقویت و ترمیم ؛
د ) دام و راه های نابودی طبیعت و جنگل ؛
هـ ) راهکارهای مبارزه ای و بازدارنده ؛
جنگلهای هیرکانی یا جنگلهای شمال، واقع در نیمرخ شمالی رشتهکوه البرز، انبوهترین و بارزترین مصداق جنگل در کشور ما محسوب میشود که بویژه در دهههای اخیر به دلیل گسترش جمعیت و مداخلات انسانی، در خطر تخریب قرار گرفته است.
تصرف جنگل و تبدیل آن به باغ و زمین کشاورزی و مسکونی، چَرای دام در جنگل، انباشت زباله، قاچاق چوب، وجود قوانین و مقررات ناقص، بهرهبرداری غیراصولی، نبود مطالعات آمایشی، از مهمترین عوامل تخریب جنگل به شمار میرود.

از طرف دیگر فاصله اندک این جنگلهای کوهستانی با دریای خزر و کم بودن مساحت آن در مقایسه با جنگلهای مشابه در دنیا باعث شده است که تخریب آن بیشتر به چشم بیاید.
تخریب جنگل، به معنی کاهش ظرفیت آن برای عرضه محصولات و خدمات اجتماعی و فرهنگی و محیطی است.بهعبارت دیگر تخریب جنگل فرایندی است که در آن ثروت زیستشناختی یک منطقه جنگلی بهطور دائم با برخی عوامل یا ترکیبی از عوامل کاهش مییابد. این فرایندِ تغییر، ناشی از اختلالاتی است که ممکن است براثر عوامل طبیعی باشد؛ مانند آتشسوزی، طوفان، خشکسالی، آفات و بیماریها و یا اینکه منشأ انسانی داشته باشد؛ مثل بهرهبرداری غیراصولی، احداث جاده و معدن، تغییر کشت، شکار، چَرا؛ و یا ترکیبی از هر دو عامل طبیعی و انسانی در آن دخیل باشد.
اختلال ناشی از عامل انسانی ممکن است عمدی باشد، از جمله قاچاق چوب و بهرهبرداری بدون ضابطه، یا ممکن است ناخواسته باشد، مانند گسترش گونههای گیاهی بیگانه و مهاجم.

دلایل غیرمستقیم برای تخریب جنگلها، مانند فقر، سیاستهای نامناسب و حقوق مالکیت نامشخص نیز از عوامل تخریب جنگلها است.
جنگل، بویژه از نوع جنگلهای انبوه هیرکانی، دارای قدرت خود تجدیدی و خود تنظیمی است به طوری که اگر عوامل تخریب طبیعی و انسانی در حد طبیعی باشد قادر است خود را حفظ و زنده نگاه دارد و تخریب زمانی اتفاق میافتد که تولید یک محصول جنگل بیشتر از قابلیت برداشت آن انجام شود.
تفاوت جنگل زدایی با تخریب
بین مفهوم جنگلزدایی و تخریب جنگل اختلافاتی وجود دارد زیرا جنگلزدایی از دست دادن درازمدت جنگل است، بدون تضمین اینکه جنگل از طریق احیای طبیعی یا اقدامات جنگلداری دوباره برقرار شود که این باعث کاهش سطح جنگل میشود، اما تخریب جنگل همیشه باعث کاهش سطح جنگل نمیشود، بلکه اغلب کاهش کیفی جنگل را در پی دارد.
تخریب جنگل اغلب منجر به جنگلزدایی کامل میشود، ازجمله آنکه جنگلهای ضعیف بهراحتی به زمینهای کشاورزی تبدیل میشوند. تخریب جنگل معضلی جهانی است و باید در تمامی بخشهای محلی و ملی و بینالمللی موردتوجه قرار گیرد.
تخریب جنگلهای هیرکانی اغلب نتیجه مدیریت و سیاست اشتباه و بهرهبرداری بیشاز حد از منابع جنگل است و مدیران باید اقدامات مناسب را برای توقف و یا کاهش تخریب جنگل با سیاست مشارکت عمومی مردم و نهادها در پیش بگیرند و خود بیشتر نقش نظارتی داشته باشند.
راههای مقابله با عوامل طبیعی و انسانی تخریب جنگل:
اول از همه باید به این درک برسیم که درختان و جنگلها را بخش مهمی از زندگی خود بدانیم و در حفظ آنها بکوشیم. نکته دیگر اینکه از مداخله بدون ضابطه و حد در منابع طبیعی پرهیز کنیم و تا حد امکان نهال بکاریم و از آن مراقبت کنیم؛ همچنین فرهنگ کار بدون استفاده از کاغذ را رواج دهیم و تبلیغ کنیم و بیشتر از دادههای رقمی (دیجیتال) و رایانه استفاده کنیم.
باید به سمت خرید و استفاده از محصولات بازیافتی حرکت کنیم زیرا آلودگیهای زیستمحیطی از عوامل جدی تخریب جنگل است. باید تا حد امکان از چوب برای سوخت استفاده نکنیم و به سمت استفاده از سوختهای فسیلی و بهتر از آن، انرژیهای پاک حرکت کنیم زیرا هیزم در عرض چند ساعت میسوزد اما سالها طول میکشد تا درخت رشد کند.
لازم است به گونهای زندگی کنیم که فعالیتهای ما کمترین تأثیر را بر محیطزیست داشته باشد و مردم را به این کار تشویق کنیم و آنان را از اینکه چگونه درختان در معرض خطر نابودی قرار دارند مطلع سازیم. با تشویق مردم به عضویت در نهادها و سمنها و تشکلهای غیردولتی و جلب مشارکت عمومی میتوانیم به حفظ و احیا و توسعه جنگلها و منابع طبیعی کمک کنیم.
نقش توسعه زمین های کشاورزی و شهری در کاهش جنگل
علل عمده تخریب جنگلهای هیرکانی را میتوان بهطور خلاصه تغییر کاربری اراضی ناشی از توسعه کشاورزی و توسعه شهری و افزایش شهرنشینی و صنعتی شدن، رشد جمعیت، دامداری سنتی، تجارت چوب، پروژههای سدسازی، عملیات معدن، تولید کاغذ، آتشسوزی، تغییر اقلیم می باشد.
راهکارهای مدیریتی در قالب مدیریت جامع حوضههای آبریز (آبخیز) راهکاری مهم برای جلوگیری از تخریب جنگلها به شمار میرود. دلیلش آن است که در مدیریت جامع حوضههای آبریز (Integrated Watershed Management: IWM) توسعه و تخصیص اراضی جنگلی و کشاورزی و باغی و شهری بر اساس قابلیت آنها که پیشتر طی مطالعات تفصیلی و جامع تعیین شده است خواهد بود و در این نوع مدیریت، مردم و مسئولان در جایگاه ذینفع (stakeholder) در قضیه دیده میشوند و آگاهی و مشارکت مردمی نقش اساسی دارند. اینجاست که جنگلزدایی (deforestation) به حداقل میرسد.
مسأله محوری در مدیریت جامع، مدیریت آب است که با جلوگیری از سدسازی در مناطق جنگلی و پروژههای انتقال آب بین حوضهای بهویژه حوضههای جنگلی، به حفظ جنگلها کمک خواهد کرد.
نقش عوامل طبیعی در کاهش جنگل
بهطورکلی عوامل تخریب جنگلها به دو گروه طبیعی و غیرطبیعی (انسان) تقسیم میشود.
از مصادیق عوامل طبیعی، تغییرات اقلیم، وجود بادهای گرم کویری، طوفانهای شن، بروز سیل، آتشسوزی غیرعمدی، ظهور یخبندان شدید، خشکی هوا و بروز آفات و بیماری است.
عوامل انسانی نیز به دو گروه تقسیم میشود که گروه اول شامل مشکلات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگیِ جوامع محلی و گروه دوم شامل ضعف قوانین و مقررات و دستور کارها است. از گروه اول میتوان جنگلزدایی و کاهش مساحت عرصه منابع طبیعی (تغییر کاربری)، دامداری سنتی و چرای مفرط دام، تأمین سوخت و زغال چوب را نام برد و از گروه دوم نیز میتوان به بهرهبرداری از معادن در جنگل، دفن زباله و نخاله در عرصه جنگلی، قاچاق چوب، وجود قوانین بسترساز تخریب جنگل، بهرهبرداری غیراصولی و غیراصولی از جنگل در گذشته، عدم مطالعات آمایشی در بخش منابع انسانی و منابع طبیعی اشاره میشود.
طغیان ۴۵ گونه آفت و بیماری در سطح ۳۵۰ هزار هکتار در پنج سال اخیر، آتشسوزی به تعداد یکهزار و ۲۹۴ فقره در سطح یکهزار و ۴۲۰ هکتار، نمونههایی از این خسارات و عوامل تخریب است. میزان سکونتگاهها و جمعیت داخل حوزههای جنگلی هم در ۲۰ سال گذشته از ۶۰ هزار و ۲۸۴ خانوار به ۱۳۸ هزار و ۶۴۸ خانوار افزایش یافت. از حدود ۷۴ هزار خانوار جنگلنشین در حدود ۱۰ هزار و ۶۲ خانوار مشمول طرح ساماندهی خروج دام و جنگلنشین در آبادیهای کمتر از ۲۰ خانوار شدند که تاکنون پن ج هزار و ۵۲۹ خانوار ساماندهی شدند و چهار هزار و ۵۳۳ خانوار همچنان در جنگل حضور دارند.
کاهش عوامل تخریب جنگلهای هیرکانی گفت: در وضع حساس کنونی شرط لازم برای انتخاب یک راهبرد مناسب، بررسی مسائل و مشکلات درونسازمانی و برونسازمانی و تعیین یک خطمشی و سیاست کلی و نیز سیاستهای محلی (ناحیهای) جنگل متناسب با واقعیتها و مقتضیات زمانی و مکانی هر ناحیه و منطبق بر مطالعات میدانی و دستاوردهای علمی در بخش منابع طبیعی کشور است. هدف از این راهبرد این است که جای خالی «سیاست جنگل» در «مدیریت جنگل» برای دستیابی به اهداف جنگلداری، مشخص و پر گردد.
بهطور خلاصه سیاستگذاری درست در بخش کلان کشور باید شش مورد را در نظر داشته باشد که شامل اهداف متنوع، قبول کثرتگرایی، اجرای صحیح طرح جنگلداری، تمرکززدایی، جهانیشدن، تغییر اقلیم است.
شرط کافی برای حل مشکلات و مدیریت آینده منابع طبیعی کشور، برنامهریزی دقیق و همهجانبه برای بهکارگیری این دستاوردها و سیاستها با توجه به امکانات و منابع انسانی و مالی موجود، در پیشبرد اهداف و سیاستهای پیشبینی شده است.
سازمان جنگلها و مراتع کشور، بهخصوص در سالهای اخیر تلاشهای علمی و عملی مناسبی برای اجرای مدیریت اصولی بر منابع طبیعی اعمال کرده است، ولی وسعت زیاد منابع ملی ازیکطرف و محدودیتهای مالی
و اجرایی از طرف دیگر موانعی را برای اتخاذ سیاست همهجانبه بهمنظور دستیابی به اهداف سازمان، فراهم کرده است که با وجود تلاشهای فراوان، اقدامات انجام شده کافی به نظر نمیرسد.
در سال ۱۳۷۷ با ابتکار جمهوری اسلامی ایران اولین نشست بینالدولی کشورهای با پوشش کمِ جنگل (کمتر از ۱۰ درصد سطح سرزمین) با حضور ۳۷ کشور جهان و سازمانهای تخصصی بینالمللی و منطقهای در تهران تشکیل شد و به دلیل اهمیت مضاعف جنگل در این کشورها به لحاظ آسیبپذیری و ضرورت پایداری، تصمیماتی اتخاذ گردید و متعاقب آن دبیرخانه کشورهای با پوشش کم جنگل در ایران استقرار یافت.
در غرب آسیا، ایران اولین کشوری بود که با همکاری فائو برای اجرای مدیریت جنگلداری بر اساس معیارها و شاخصهای فائو اقدام کرد. متعاقب آن برنامه جامع صیانت از جنگلهای شمال شامل حفظ و نگهداری و توسعه جنگلهای هیرکانی بود در تاریخ پنج شهریور ۱۳۸۲ به تصویب هیأت وزیران رسید.
برنامه جامع صیانت از جنگلها نقشه راه علمی و مناسبی را برای آینده جنگلها ترسیم کرد و توفیقات نسبی را به همراه داشت؛ ازجمله آنکه برای اولین بار در ماده ۱۶ این مصوبه تأکید شد که بازنگری و تدوین شرح خدماتتهیهو اجرای طرحهای جنگلداری با رعایت اصول «مدیریت پایدار منابع جنگلی» با تکیه بر معیارهای مشخص شده باشد. اجرای این مصوبه در طی زمان به علت نبود انسجام بین بخشی و کوتاهی برخی دستگاهها در انجام دادن تکالیف مقرر در برنامه از یک سو و نیز تضعیف ساختاری و مالی سازمان جنگلها از سوی دیگر، و همچنین نظارت ناکافی بر آن، به نتایج موردنظر نرسید.
در پی آن، هیأت وزیران بر اساس مصوبه ۱۶/۱۰/۱۳۹۲ با عنوان «برنامه بهینهسازی پایش، حفظ، بهرهبرداری و مدیریت جنگلها» رویکرد جدید مدیریت جنگلهای کشور را ابلاغ نمود.

آنچه اکنون درصدد اجرایش هستیم، اجرای طرح جانشین (جایگزین) بر اساس مدیریت پایدار جنگل است. اساس و مبنای طرح جانشین، مطالعات آمایشی با توجه به قواعد و معیارهای بینالمللی مدیریت پایدار جنگل (SFM) است که در حوضه آبریز و بهمنظور مدیریت یکپارچه و پرهیز از موازیکاری اجرا خواهد شد.
طرح جانشین شامل دو بخش مطالعاتی (نیمهتفصیلی) و اجرایی (تفصیلی) است که بسیاری از کارهای مربوط به آن انجام شده است و طبق برنامه، امسال بهطور کامل عملیاتی میشود.
مدیریت پایدار جنگلها مفهومی جدید نیست و طرح آن به چند دهه قبل برمیگردد ولی طی سالیان اخیر هدف مدیریت جنگلها از تولید دائم چوب و حفظ تاجپوشش جنگلها به تنوع در محصولات جنگلی تغییر یافته است.محصولات متعدد غیرچوبی جنگلها و خدمات و ارزشهای غیر بازاری بومسازگانهای جنگلی ازجمله مواردی هستند که در سالهای اخیر جانشین تولید چوب که تنها محصول مدیریت جنگلها طی سالیان متمادی بود شدهاند.
تعاریف مختلفی برای مدیریت پایدار جنگل وجود دارد ولی میتوان آن را به این صورت تعریف کرد: «مدیریت پایدار جنگل فرآیندی است که در طی آن جنبههای بومشناختی و اقتصادی و اجتماعی جنگل، مورد ملاحظه و توجه قرار میگیرد و در آن استمرار تولید خدمات و محصولات جنگل بدون کاستن از ارزشهای ذاتی، توان مولد جنگل و همچنین بدون اثر سوء بر محیط فیزیکی و اجتماعی پیرامون جنگلها برای نسلهای آینده تضمین میشود.»
کاهشی شدن روند تخریب جنگل در دو دهه اخیر
به استناد عکسهای هوایی و تصاویر ماهوارهای، علیرغم رشد جمعیت و تغییر نیازها و انتظارات مردم و نیز مسائل و مشکلاتی که ذکر شد، روند تخریب و کاهش سطح جنگل در مقایسه با دهههای ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ روند نزولی داشته است.
جنگلهای هیرکانی با ۱.۹ میلیون هکتار وسعت، از آستارا در شمال استان گیلان تا گُلیداغ در شرق استان گلستان، در گسترهای به طول تقریبی ۸۰۰ کیلومتر و عرض ۲۰ تا ۷۰ کیلومتر پراکنش دارد.
جنگل های هیرکانی ایران طی دو دهه گذشته مورد هجوم بی سابقه یی قرار داشته اند و با وجود اعتراض های گسترده تشکل های زیست محیطی، دانشجویان رشته جنگل و محیط زیست، کارشناسان دلسوز، استادان و خبرنگاران و همچنین مردم بومی، به طور مستمر مورد بهره برداری های سنگین و تغییر کاربری قرار گرفته اند. این در حالی است که حتی گستردگی پیامد هایی نظیر سیل، رانش زمین، توفان، خشکسالی های مکرر و جنگل سوزی های وسیع، کوچک ترین اثری در تغییر نگرش مسوولان اداره کشور در حفاظت جدی از این جنگل ها نداشته است. مهم ترین تهدید های پیش رو طی دو سال در عرصه های جنگلی و مراکز جمعیتی همجوار آنها بوده است که بر اساس اخبار و اطلاعات منعکس شده در رسانه های رسمی و مشاهدات عینی نگارنده در این مدت ارزیابی شده و به شرح زیر است.● بهره بردارینگاه به جنگل های باستانی به عنوان کارخانه تولید چوب در حقیقت ادامه سیاست های بهره برداری در قالب طرح های جنگلداری است که در دو سال اخیر نیز به شدت ادامه داشته و اگرچه بنا به ادعای مسوولان سازمان جنگل ها، بهره برداری ها از دو میلیون متر مکعب در سال به کمتر از یک میلیون متر مکعب کاهش پیدا کرده است ولی باید به دو نکته اشاره کرد؛ آمارهایی که از سوی سازمان جنگل ها در مورد میزان بهره برداری ها ارائه می شود، هرگز از سوی ارگان های دیگر نظارت و تایید نشده است.اگر بر فرض کاهشی نیز در میزان بهره برداری ها وجود داشته باشد نه به دلیل تغییر سیاست سازمان جنگل ها بلکه به دلیل کاهش دهشتناک سطح این جنگل ها به ویژه کاهش درختان کهنسال بوده است یا به قول جنگل تراشان کاهش درختان صنعتی، براساس آخرین آمار سازمان جنگل ها و مراتع و آبخیزداری، بیش از یکصد مجری طرح های جنگلداری در آخرین باقی مانده های جنگل های باستانی شمال مشغول بهره برداری اند به تعبیر دیگر ۱۰۰ حوضه آبخیز از مهم ترین و حیاتی ترین حوضه های آبخیز کشور از غرب تا شرق ارتفاعات البرز در تصاحب این ۱۰۰ مجری است که به نام طرح های جنگلداری به قلع و قمع درختان باستانی این جنگل ها کمر بسته اند. به عنوان مثال بیش از ۳۵۰ هزار هکتار از جنگل های مازندران و گیلان تنها در اختیار دو کارخانه چوب و کاغذ مازندران و نکاچوب است که خوراک چوب تنها همین دو کارخانه، طبق اعلام خودشان بالغ بر ۴۰۰ هزار متر مکعب از پرارزش ترین درختان جنگل های باستانی در سال است. در نموداری که کارخانه چوب و کاغذ مازندران در نمایشگاه بین المللی محیط زیست ارائه داد، نشان داده شده است که در فاصله ۱۱ سال (۷۴ تا سال ۸۵ ) هر سال حداقل ۲۰۰ هزار اصله درخت قطع شده است که در مجموع تا شش ماهه اول سال ۱۳۸۷ کارخانه چوب و کاغذ مازندران بالغ بر دو میلیون و ۵۰۰ هزار اصله درخت را قطع کرده است. در این نمودار نهال های کاشته شده صنوبر با قطر چند میلیمتر با درختان کهنسال بسیار باارزش راش، ممرز، انجیلی، لرک و... با قطر های حداقل بیش از ۶۰ سانت و قدمتی ۳۰۰ ساله و بیش از آن مورد مقایسه قرار گرفته است. قطع دست کم ۲۰۰ هزار اصله درخت از این انواع و آن هم تنها برای خوراک یک کارخانه در سال، در کشوری انجام می شود که دارای اقلیمی خشک است و بیش از ۳۲ میلیون هکتار آن بیابانی است و از ۶۰۹ دشت کشور حدود ۲۳۰ دشت آن به دلیل بیلان منفی، ممنوعه و بحرانی اعلام شده (ممنوعیت حفر چاه)؛ پهنه های بیابانی آن رو به افزایش است و دوره های خشکسالی آن طولانی تر و فاجعه آمیزتر شده اند،به جز بهره برداران رسمی طرح های جنگلداری، بهره برداری های دیگری نیز به موازات آنها برای تامین چوب واحد های رو به گسترش صنایع چوب شمال که در بالا به آن اشاره شد، از این جنگل های باستانی ملی می شود که از آن جمله است؛ بهره برداری های رفاقتی، سفارشی و قاچاقی که ارقام این نوع بهره برداری ها در هیچ کجا ثبت نشده و نمی شود ولی برخی منابع رقم آن را (برداشت های غیرمجاز) تا دو میلیون متر مکعب در سال برآورد کرده اند. (منبع؛ وبلاگ صنایع چوب و کاغذ) از طرفی تهی شدن جنگل ها و شدت گرفتن سیل ها خود گواه این بهره برداری های سنگین است.● قاچاق چوب
کشفیات قاچاق چوب دلیل بارزی است که نشان می دهد شبکه قاچاق چوب همچنان فعال است. این درحالی است که هرگز مصرف کنندگان چوب های قاچاق معرفی و مشخص نمی شوند و ظاهراً هیچ قانونی نیز برای کسانی که چوب های قاچاق را مصرف می کنند، وجود ندارد. لذا استفاده از چوب های قاچاق برای مصرف کنندگان ارزان تر تمام شده و مطلوب تر است
وضعیت جنگلها در ایران و جهان
طبق آخرین آمار سازمان ملل متحد 2/1 ملیارد هکتار از جنگلها در طی یک دهه اخیر تخریب شدهاند. اگر این روال به همین ترتیب ادامه یابد در آینده نه چندان دور زمین تبدیل به بستری غیر قابل زندگی خواهد شد. اين گزارش كل مناطق جنگلي جهان را 9/3 ميليارد هكتار اعلام كرده است. همچنين طي سالهاي 2000 تا 2005 به طور متوسط سالانه 18/0 درصد از سطح جنگل هاي جهان كاسته شده است (Xie et al., 2015).
جنگل¬های هیرکانی
1-2-2-1- تاریخچه
جنگل¬های هیرکانی در زبان رایج و عامیانه¬ی مرم ایران جنگل¬های شمال نامیده می¬شوند. این جنگل¬ها متراکم¬ترین نواحی جنگلی ایران را تشکیل می¬دهند. گستره جنگل¬های ارزشمند هیرکانی گستره¬ای از جنوب غرب دریای خزر تا جنوب شرق دریای خزر را شامل شده و کشورهای ایران و آذربایجان از آن بهره¬مند هستند. این جنگل¬ها مربوط به دوره سوم زمین شناسی بوده و تکامل تاریخی طولانی را سپری نموده¬اند.
1-2-2-2- موقعیت مکانی
جنگل¬های هیرکانی در جنوب غرب دریای خزر از منطقه هیرکان در جمهوری آذربایجان آغاز و از آستارا وارد ایران شده و تا دره گلی¬داغی گرگان ادامه می¬یابند. گونه¬های پهن برگ ناحیه هیرکانی به دلیل مقاوم نبودن در برابر سرما در اروپا و سیبری قادر به بقا نبوده و صرفاً و در اقلیم معتدل جنوب دریای خزر دیده می¬شوند (مروی مهاجر، 1385). رویش گونه¬های این ناحیه رویشی از سطح دریا آغاز و تا دو هزار و هشتصد¬متری بالاتر از سطح دریا ادامه می¬یابد. در حال حاضر جنگل¬های هیرکانی زیست بوم ۲۹۶ گونه پرنده و ۹۸ گونه پستاندار است. همچنین۱۵۰ گیاه بومی درختی و بوته¬ای (مانند شمشاد و انجیلی) در آن یافت می¬شود (نورزاد مقدم و همکاران، 1397).
1-2-2-3- تیپ¬های جنگلی
جنگل¬های هیرکانی در ارتفاعات مختلف جوامع زیر را تشکیل می¬دهند: (مروی مهاجر، 1385)
• جلگه و ارتفاعات پایین (عمدتا بلوط شمشادستان , توسکاستان , توسکا لرگستان , جامعه انجیلی)
• دامنههای متوسط (عمدتا انجیلی ممرزستان , بلوط ممرزستان)
• دامنههای مرتفع (راشستان و راش – ممرزستان)
• ارتفاعات فوقانی و مرز جنگل (شامل گونههای غالب اوری, لور, سرو سابینا و کامونیس)
گونههای گیاهی
بخش وسیعی از جنگلهای هیرکانی شامل جنگلهای راش میشود. گونه راش، مشهورترین و گستردهترین گونه درختی جنگلهای کوهستانی شمال به شمار میرود. از سایر گونههای مهم این جنگلها میتوان به بلوط، توسکا، ممرز، افرا، انجیلی، نارون، زبان گنجشک، گیلاس وحشی، بارانک، سرخدار، نمدار، شمشاد، لرگ، لیلکی، خرمندی، آزاد و انجیر اشاره کرد. از درختچههای این جنگلها نیز میتوان به ازگیل، زالزالک، زغال اخته، الوچه وحشی، انار، جل، خاس، کوله خاس و سیب وحشی اشاره کرد (مروی مهاجر، 1385) .چهره متفاوتی از این جنگلها در آذربایجان شرقی و در منطقه ارسباران به چشم میخورد که به عقیده برخی کارشناسان مستقلا با نام جنگلهای ارسباران در طبقهبندی جنگلهای ایران یاد میشود (ابراهیمی و همکاران، 1398).
1-2-2-5- گونههای جانوری
گنجشک سانان، سار، دارکوب، اردک نوک پهن که در پائیز به جنگلهای هیرکانی مهاجرت میکنند. بعلاوه قرقاول خزری (گونهای در حال انقراض)، کبک، بلدرچین، کبوتر جنگلی، قرقی، شاهین، قوش، دال (کرکس)، عقاب، جغد، اردک اره (اردک خاکستری یا مرمری هم گویند) از سایرگونههای پرنده در این جنگلها هستند. پستاندارانی چون مرال، شوکا، کل و بز در اکثر نقاط منقرض شده به جز بخشی در پارک ملی گلستان و جنگلهای آمل، پلنگ، گرگ، گراز، خرس قهوهای (رنگ قهوهای مایل به حنایی، دارای چشمانی ضعیف ولی حس بویایی و شنوایی قوی) روباه سر دم سیاه (اندمیک جنگلهای هیرکانی)، شغال، سمور، خارپشت (جوجه تیغی)، چوله (تشی)، خرگوش، موش جنگلی، گورکن و گربه وحشی از سایر پستانداران موجود در جنگلهای هیرکانی به شمار میروند (ثاقب طالبی و همکاران، 1383).
هوا و اقلیم
اقلیم جنگلهای شمال ایران در حقیقت یک اقلیم نیمهمدیترانهای، دارای آب و هوای معتدل و مرطوب است. میزان بارش سالانه در این منطقه، به طور متوسط 1000 میلیمتر است که بیشترین آن در قسمتهای غربی و کمترین آن در نواحی شرقی میبارد. به طور متوسط میزان بارندگی از غرب به شرق کاهش مییابد، حداکثر میزان بارش اندازهگیری شده در حدود 2000 میلیمتر و حداقل 600 میلیتر در سال است. پراکنش بارندگی در طول سال کاملا منظم نیست (ثاقب طالبی و همکاران، 1383). بیشترین مقدار بارندگی در فصول بهار و پاییز و کمترین آن در تابستان ثبت شده است. طول دوره خشکی نیز از غرب به شرق افزایش مییابد. به طور متوسط طول دوره خشکی در غرب یک ماه، مناطق مرکزی 2 ماه و در قسمتهای شرقی گاهی به 3 ماه در سال نیز میرسد. درجه حرارت متوسط سالانه بین 15 تا 18 درجه سانتیگراد است. میانگین گرمترین ماه سال بین 28 تا 35 درجه و سردترین ماه سال بین 1 درجه بالای صفر تا 4 درجه زیر صفر است (محمدزاده و حمکاران، 1393).

1-2-2-7- ثبت جهانی در یونسکو
جنگلهای هیرکانی تنها بازمانده دوران عصر یخبندان و دوره سوم زمینشناسی هستند. قدمت طولانی، تنوع زیستی بالا، و نقش چشمگیر در حیات زمین باعث شد برای نخستین بار آذربایجان به فکر ثبت جهانی جنگلهای هیرکانی بیفتد. جنگلهای هیرکانی با معیارهای یونسکو برای ثبت جهانی میراث طبیعی همخوانی داشتند. البته در سال 2005، با ثبت جهانی این درختان موافقت نشد و بعد از تلاش کشورهای آذربایجان و ایران به تازگی سازمان یونسکو با ثبت جهانی جنگلهای هیرکانی در ایران موافقت کرد. حدود 310 هزار هکتار از جنگلهای هیرکانی به ثبت جهانی رسید. ثبت جهانی این جنگلها خبر خوبی است. این موضوع در کنار گذاشتن رفتارهای غلط مثل دامداری، طرحهای جنگلداری و پیشرفت روستاها در این مناطق نقش چشمگیری خواهد داشت و بودجههایی به آن اختصاص داده خواهد شد (ثاقب طالبی و همکاران، 1383).
1-2-3- جنگلهای گیلان
۵۶۴ هزار هکتار از جنگلهای هیرکانی در استان گیلان واقع شده است که 55 درصد از آن را جنگلهای انبوه، ۲۹ درصد آن را جنگلهای نیمه انبوه و ۱6 درصد آن نیز به دلیل نزدیک بودن به روستاها جنگلهای تبدیل شده است (آمار اداره کل منابع طبیعی استان گیلان). بخش عمده تیپ جنگلهای گیلان را راشستان و ممرزستان تشکیل میدهد. از مرغوبترین راشستانهای موجود در شمال کشور میتوان به راشستان اسالم در غرب استان گیلان اشاره نمود که تودههای مرغوب و شاداب راش را در خود جای داده است. همچنین تودههای مدیترانه ای زیتون و زربین در جنوب استان گیلان که بارندگی کمتری نسبت به سایر مناطق جلگه ای گیلان دارد ظهور مییابند. بارندگی در جنگلهای گیلان از شرق به غرب افزایش مییابد. میانگین دمای سالانه در استان گیلان 15 درجه سانتی گراد است. از نظر تولید در هکتار جنگلهای گیلان بهترین وضعیت را بین مناطق دیگر حضور جنگلهای هیرکانی دارند (ثاقب طالبی و همکاران، 1383).
روند تخریب جنگلهای ایران در سالیان اخیر
سطح جنگلهای ایران در 30 سال اخیر از 18 میلیون هکتار به 4/12 میلیون هکتار کاهش یافته و در مقابل سطح کویر از 12 میلیون به 15 میلیون هکتار افزایش یافته است. سالانه یک میلیون هکتار از منابع طبیعی در کشور تخریب میشود که 90 هزار هکتار آن مربوط به جنگلها است. به این ترتیب به ازاء هر ثانیه 320 متر مربع جنگل در کشور از بین میرود و به طور متوسط سالانه 2 میلیون متر مکعب به صورت متعارف و همین مقدار نیز از طریق غیرمتعارف از موجودی جنگلها برداشت میشود. به علت کمتوجهی به تخریب جنگل سالانه بیش از 2 میلیارد تن خاک و به طور متوسط 33 تن در هکتار فرسایش مییابد .با نگاهی به سیلهای اخیر مشخص میشود که طی 40 سال اخیر حدود یک هزار و 260 سیل مهم در کشور روی داده که با توجه به اینکه تخریب منابع طبیعی و جنگلی رابطه مستقیم با سیل دارد هر سال نسبت به سال قبل تعداد سیلها و میزان خسارت افزایش یافته و از رشد 40 درصدی وقوع سیل در کشور خبر میدهد. این امر در شرایطی صورت میگیرد که هر سال چند سد احداث میشود تا مانع بروز سیل شود (عواطفی همت و همکاران، 1392). بنابراین آمارهای موجود تعداد شهرهای آسیبدیده در دهه 1330 شمسی 101 شهر بوده که در دهه 1340 به 131 شهر و در دهه 1350 به 154 و در دهه 1360 به 239 شهر افزایش یافته است. اکنون در در انتهای قرن حاضر اکثر مناطق کشور با پدیده سیلاب مواجه شدهاند (شادمانی و همکاران، 1398).
1-2-5- روند تخریب جنگلهای گیلان در سالیان اخیر
گیلان هماکنون پرآبترین، مرطوبترین،جنگلیترین، پرتالابترین و پرجمعیتترین منطقه در واحد سطح با 5/2 میلیون نفر جمعیت است. در این استان 530 تا 580 هزار هکتار جنگل وجود دارد که طی 30 سال به حدود یک دوم کاهش یافته، مراتع استان نیز 224 هزار هکتار میباشد. در در خلال دوران بهرهبرداری بیش از یک میلیون متر مکعب چوب از جنگلها، حیات جنگلهای گیلان را تهدید نموده است. گفته میشود برداشتهای غیرمجاز از جنگلهای گیلان 200 درصد بیشتر از برداشتهای علمی و مجاز در این منطقه بوده است که این امر توان رویش و تجدید حیات جنگلها را غیرممکن کرده است. بنابراین آمار از 61 هزار خانوار جنگلنشین 25 هزار خانوار در داخل جنگلها زندگی میکنند. مهمترین عامل تخریب ساخت راههای متعدد، عبور جریان برق فشار قوی و برداشتهای غیرمجاز است. شرکت شفارود با برداشت 200 هزار متر مکعب چوب، هشت شرکت تعاونی جنگلداری مردمی 200 تا 250 هزار متر مکعب و 4 شرکت خصوصی نیز با برداشت 200 هزار متر مکعب سالانه بیش از 600 هزار متر مکعب چوب برداشت نمودهاند. از سوی دیگر، سالانه بیش از 4 هزار هکتار در استان گیلان جنگلکاری میشود که 1500 هکتار آن توسط شرکت شفارود و 2500 هکتار توسط منابع طبیعی انجام میشود. در جنگلهای گیلان افزون بر 1500 پارچه آبادی زیر 20 خانوار زندگی میکنند که عامل مهمی در تخریب جنگل است که دارای 8/1 میلیون رأس دام هستند و دامها در سال 480 میلیون اصله نهال را از بین میبرند (عواطفی همت و همکاران، 1392).● تغییر کاربری برای ساخت شهرک های صنعتی
در این دو سال به لحاظ شتاب گرفتن مصوبات احداث طرح های صنعتی و احداث شهرک های صنعتی جدید و همچنین توسعه شهرک های صنعتی موجود، پاک تراشی و تغییر کاربری جنگل شتاب بیشتری گرفته است. در همین حال طی دو دهه گذشته، سیاست دولت ها در فقدان برنامه آمایش سرزمین، بر پایه طراحی و اجرای سازه ها و صنایعی بوده است که پیامدهای مهلک آنها و ظرفیت محیط طبیعی کشور را در نظر نگرفته است. سدسازی های بی معنی در دولت های گذشته و موافقت با احداث کارخانه های پتروشیمی در دولت نهم نمونه هایی از این دست است. اصرار دولت در احداث صنایع آلاینده و بسیار آب بر پتروشیمی و دیگر صنایع سنگین در شمال کشور، به دلیل بحرانی تر شدن منابع آب در سایر نقاط کشور است. یکی دیگر از موارد تغییر کاربری جنگل ها عبارت از احداث راه است. این امر با ایجاد راه های غیرضروری با عبور از دل جنگل های بکر، قطعه قطعه کردن جنگل های هیرکانی، برهم زدن اکوسیستم های پیوسته و نیز تخریب آبخیزهای حیاتی صورت می گیرد که با شدتی تامل برانگیز در جنگل های باستانی ادامه داشته و دارد. راه سازی های غیرضروری و مخرب، در دولت نهم شتاب بیشتری گرفته است به گونه یی که دولت پا را فراتر گذاشته و پروژه هایی که تنها مطالعات و کلنگ زنی آنها در گذشته انجام شده بود ولی به دلیل مشکلات بسیار زیست محیطی و فشار افکار عمومی متوقف شده بود را اجرایی کرده است. جنگل ابر در یک اقدام غیرمنتظرانه فدای چنین راهسازی می شود و راه علی آبادکتول به شاهرود مجدداً در دستور کار قرار می گیرد، راه تنکابن به الموت در دستور سریع اجرایی قرار می گیرد، جاده نور- بلده فعال می شود و هزاران راش در «املش» قربانی راه توریستی می شود، تعریض جاده در پارک ملی گلستان با وجود مخالفت های گسترده فعال می شود، جنگل مسیر سلمانشهر- کلاردشت برای توسعه راه پاک تراشی می شود و...وضعیت در سایر نقاط کشور نیز به همین منوال بوده است از جمله احداث راه جدید و غیرضروری کازرون به شیراز که از دل ذخیره گاه زیست کره ارژن و پریشان و دقیقاً از کنار منطقه «امن» در داخل این ذخیره گاه عبور داده شده است. ● واگذاری و تخریب پارک های جنگلی هیرکانی شتاب در واگذاری پارک های جنگلی هیرکانی شتابی درخور تامل است. طبق آمارها، ۵۷ پارک جنگلی با مساحت ۳۴ هزار هکتار در شمال کشور وجود دارد. این پارک های جنگلی هیرکانی در حقیقت نوعی ذخیره گاه های جنگلی هستند که با هدف دور نگه داشتن از دسترسی بهره برداران و تغییر کاربری و تعرض، حصاربندی شده اند و نیز با این هدف که مردم بتوانند از هوا، چشم انداز و فضا های شگفت انگیز آنها برخوردار شوند. این پارک ها در حقیقت یک موزه زنده جنگل های هیرکانی در مقیاس های مینیاتوری هستند که می توانند گردشگران بسیاری را از سراسر دنیا به خود جذب کنند. پارک های جنگلی مذکور فضایی شگفت انگیز برای تبلور خلاقیت های هنری هستند؛ بنابراین پارک های جنگلی هیرکانی باید به نوعی به گردشگران ارائه شوند که ضمن امکان استفاده از آنها، برای همیشه حفظ شوند و به دور از هر نوع تخریب و تعرض باقی بمانند. در حقیقت آنها باید یک گردشگری مسوولیت پذیر را ارائه و آموزش دهند؛ ولی سازمان جنگل ها و آبخیزداری نه در پارک های جنگلی زیر نظر خود و نه در پارک های جنگلی واگذار شده به بخش خصوصی هیچ نوع برنامه نظارتی، حفاظتی و آموزشی ارائه نداده و آنها را از معرض تخریب و تعرض به دور نگه نداشته است. پارک سی سنگان، فین چالوس و صفارود رامسر تنها یکی از این نمونه ها است.● تبدیل اکوسیستم های پیچیده به اکوسیستم های ساده اکوسیستم های پیوسته و همبسته میلیون هاساله هیرکانی بسیار پیچیده اند و پیچیدگی آن در همان پیوستگی آن است که عبارت است از هماهنگی انواع گیاهی در اشکوب های مختلف جنگلی با دامنه های مختلف ارتفاعی، چه در سطح جنگل و چه در عمق خاک. علاوه بر آن وابستگی انواع گونه های جانوری به این تنوع پیچیده و شگفت انگیز گونه های گیاهی جنگلی است. نابودی هر یک از این اجزا به جدا شدن حلقه یی از این زنجیره منجرشده و به کل این اکوسیستم خسارت جبران ناپذیر وارد می کند. به عنوان مثال حذف یک نوع درخت میوه که منبع تغذیه بسیاری از پرندگان، پستانداران، خزندگان و حشرات جنگل است، چرخه زندگی برخی گونه های جنگلی را مختل می سازد و این اختلال خود به دیگر قسمت های اکوسیستم خسارت وارد می کند. بنابراین وقتی نگاه به این جنگل های شگفت انگیز باستانی فقط به عنوان منبع چوب است، هرگز درک درستی از این پیچیدگی ایجاد نخواهد شد، چه رسد به حفاظت از آن. طرح های جنگلداری سازمان جنگل ها بر این باور استوار است که اگر درختی را قطع کند هر درخت دیگری را می تواند جایگزین آن کند چون هدف فقط و فقط بهره برداری از چوب درختان این جنگل ها است. به جرات می توان گفت سالیان سال است سازمان جنگل ها و آبخیزداری که مدعی به کارگیری جنگل شناسان زیادی است، به هیچ وجه اکوسیستم پیچیده جنگل های باستانی را ندیده است.
- عوامل موئر در تخریب جنگل
تخریب جنگل فرآیندی است که در آن ثروت زیستشناختی یک منطقه جنگلی بهطور دائم با برخی عوامل یا ترکیبی از عوامل کاهش مییابد. این فرآیند تغییر، ناشی از اختلالاتی است که ممکن است براثر عوامل طبیعی باشد؛ مانند آتشسوزی، طوفان، خشکسالی، آفات و بیماریها و یا اینکه منشأ انسانی داشته باشد؛ مثل بهرهبرداری غیراصولی، احداث جاده و معدن، تغییر کشت، شکار، چَرای دام؛ و یا ترکیبی از هر دو عامل طبیعی و انسانی در آن دخیل باشد. اختلال ناشی از عامل انسانی ممکن است عمدی باشد، از جمله قاچاق چوب و بهرهبرداری بدون ضابطه، یا ممکن است ناخواسته باشد، مانند گسترش گونههای گیاهی بیگانه و مهاجم. دلایل غیرمستقیم برای تخریب جنگلها، مانند فقر، سیاستهای نامناسب و حقوق مالکیت نامشخص نیز از عوامل تخریب جنگلها است (et al., 2016 Hauck).

جنگل، بهویژه از نوع جنگلهای انبوه هیرکانی، دارای قدرت خود تجدیدی و خود تنظیمی است به طوری که اگر عوامل تخریب طبیعی و انسانی در حد طبیعی باشد قادر است خود را حفظ و زنده نگاه دارد و تخریب زمانی اتفاق میافتد که برداشت یک محصول جنگل بیشتر از قابلیت برداشت آن انجام شود. بین مفهوم جنگلزدایی و تخریب جنگل اختلافاتی وجود دارد زیرا جنگلزدایی از دست دادن درازمدت جنگل است، بدون تضمین اینکه جنگل از طریق احیای طبیعی یا اقدامات جنگلداری دوباره برقرار شود که این باعث کاهش سطح جنگل میشود، اما تخریب جنگل همیشه باعث کاهش سطح جنگل نمیشود، بلکه اغلب کاهش کیفی جنگل را در پی دارد (et al., 2011 Richard). تخریب جنگل اغلب منجر به جنگلزدایی کامل میشود، ازجمله آنکه جنگلهای ضعیف بهراحتی به زمینهای کشاورزی تبدیل میشوند. تخریب جنگل معضلی جهانی است و باید در تمامی بخشهای محلی و ملی و بینالمللی موردتوجه قرار گیرد. تخریب جنگلهای هیرکانی اغلب نتیجه مدیریت و سیاست اشتباه و بهرهبرداری بیشاز حد از منابع جنگل است و مدیران باید اقدامات مناسب را برای توقف و یا کاهش تخریب جنگل با سیاست مشارکت عمومی مردم و نهادها در پیش بگیرند و خود بیشتر نقش نظارتی داشته باشند (شادمانی و همکاران، 1398).
● جنگل سوزی
نگاهی به آمار های رسمی در سالنامه های آماری سه استان شمالی، افزایش روزافزون جنگل سوزی ها را نشان می دهد. بر اساس این آمارها، تنها در فاصله سال های ۱۳۸۴ و ۱۳۸۵ حدود ۶۶۷ مورد جنگل سوزی در سطحی معادل ۱۱۸۱ هکتار از جنگل های شمال اتفاق افتاده است. به علاوه بر اساس اطلاعات منعکس شده در رسانه های خبری، در سال ۱۳۸۶ و شش ماهه اول سال ۱۳۸۷ نیز بیش از ۸۵۶ هکتار از جنگل ها طعمه حریق شده است که با اضافه کردن این رقم به رقم پیشین نزدیک به ۲۰۳۷ هکتار از جنگل های باستانی شمال و مزارع چوب در این دوره زمانی سوخته و نابود شده است. این درحالی است که سازمان های مسوول این امر تنها به ذکر دلایلی همچون صعب العبور بودن، وزش باد گرم، خشکسالی، بی دقتی گردشگران و مشابه آن اکتفا کرده اند. ولی هرگز دیده نشده که سازمان بازرسی کل کشور و قوه قضائیه عوامل مستقیم و غیرمستقیم ایجاد جنگل سوزی ها یا تعلل در خاموش کردن آنها را مورد پرسش و تعقیب قضایی قرار دهند و نتایج آن را شفاف به مردم که صاحبان اصلی این جنگل ها هستند، ارائه دهند. با آنکه ایران به لحاظ درآمد های نفتی کشوری بسیار ثروتمند است ولی همچنان مجهز شدن آتش نشانی های سطح شمال به سیستم های پیشرفته مورد بی توجهی خاص قرار گرفته است و با آنکه بسیاری از روستاها در دل همین جنگل ها قرار دارند، حتی برای محافظت از جان و مال آنها در آتش سوزی های احتمالی مراکز سکونتی آنها، اقدامی جدی انجام نشده است؛ آتش سوزی هایی که سریعاً به جنگل ها سرایت می کند. این جنگل سوزی ها به قدری گسترده شده است که سازمان خواربار و کشاورزی (فائو) در گزارشی که در ۱۰ تیر ۱۳۸۷ منتشر کرد، از روند تخریب سریع جنگل ها در کشورهای خاورمیانه و از جمله ایران ابراز نگرانی و اعلام کرد هر سال ۶ هزار و ۵۰۰ هکتار از جنگل های ایران در آتش می سوزد.● سیل، توفان و رانش زمین با روند تخریب جنگل ها و تغییر کاربری، کاشت نهال های سریع الرشد در شیب های کوهستانی، سدسازی های رو به گسترش، جاده سازی های بسیار در شیب های تند مناطق کوهستانی ارتفاعات البرز، تخریب مراتع، معدن کاوی، سوءمدیریت رودخانه ها و... در مجموع شرایطی را ایجاد کرده است که با بارش چند ساعت باران، سیل های هول انگیز اتفاق می افتد و خود عامل دیگری در سرعت و شدت بخشیدن به سیل های بعدی می شود. نگاهی به سیل های اتفاق افتاده در این دو سال و به ویژه در شهریور و مهرماه سال جاری که خسارت های جانی و مالی بسیار برجای گذاشت خود بزرگ ترین گواه جنگل تراشی ها و تغییر کاربری در همین دو سال است. با جنگل تراشی در کوهستان های بسیار شکننده البرز از بعد توپوگرافی، زمین ساختی و خاک شناسی و بدون توجه به شرایط اقلیمی (بالا بودن شدت باران های ۲۴ ساعته) و... آیا باید انتظار کاهش سیل ها را داشت یا افزایش آن؟ این سیل ها برآیند سوء مدیریت در البرز است. خاک شویی و فرسایش خاک در استان های شمالی بیداد می کند. به عنوان مثال میزان فرسایش خاک تنها در استان گلستان سالانه به ۲۵ تن در هکتار رسیده است. رقمی که حتی از متوسط فرسایش خاک کشور بیشتر شده است.. یکی از وظایف صداوسیما، این دستگاه عریض و طویلی که با پول بیت المال تغذیه می شود، منعکس کردن مصیبت های مردم در این مواقع است؛ ولی در همین سیل های اخیر شمال و سیل های دیگری که سال جاری در غرب و جنوب کشور اتفاق افتاد به اخبار بسیار کوتاه بسنده شد.● جنگل ها مخازن رایگان فاضلاب و زباله هم اکنون حدود۵۰ واحد دفع زباله به وسعت ۳۰۰ هکتار در جنگل های شمال وجود دارد که روزانه به طور میانگین بیش از ۳ هزار تن زباله در آن دفن می شود. با اینکه سال ها درباره تبعات انباشت زباله هشدارهای بسیار داده شده ولی روند انباشت آن در جنگل ادامه دارد. سوءمدیریت پسماند ها و انتخاب جنگل و رودخانه به عنوان مخازن رایگان زباله و فاضلاب و آلوده سازی آب، خاک و جنگل در سطح و زیر زمین و به دنبال آن بروز بیماری های عفونی انگلی، گوارشی، پوستی، تنفسی، انواع سرطان ها و مرگ های زودرس مشکوک و...، دستاورد فاجعه بار این سوءمدیریت در شمال و دیگر مناطق کشور است که هزینه های هنگفت درمان آنها، بار مالی سنگینی بر مردم تحمیل کرده است.
الگوهای بهرهبرداری از جنگل و همچنین نوع معیشت جوامع جنگلنشین کاملا غیراصولی برنامهریزی شده و به صورت مستقیم در تخریب جنگلها تاثیرگذار است شغل و منبع درآمد بسیاری از جوامع روستایی به صورت مستقیم وابسته به جنگل است .
مصارف چوب دامسراها
استفاده از چوب هیزمی از دیرباز، مهمترین منبع تامین انرژی دامداران جنگل نشین بوده است. در سالیان اخیر با توجه به سهولت دسترسی به سوخت های فسیلی، استفاده از هیزم کاهش یافته است، اما همانند بسیاری از دیگر کشورهای در حال توسعه، همچنان استفاده از آن در جوامع جنگل نشین کشور رایج است، درحالی که پژوهشهای کاملی برای ارائه تصویری از مهمترین جنبه های استفاده از چوب سوخت در این جوامع به انجام نرسیده است (Hauck et al., 2016). به همین منظور با بهرهگیری از روش تحقیق اکتشافی و پژوهش میدانی که مصاحبههای سازمان نیافته، نیمه سازمان یافته و سازمان یافته و مشاهده غیرمشارکتی آشکار ارکان اصلی آن را تشکیل می دهند، به مسایلی از قبیل میزان وابستگی جوامع مرتبط با جنگل به هیزم، نحوه تامین هیزم، مقدار هیزم مصرفی و عوامل تاثیرگذار بر مقدار استفاده از هیزم پرداخته شده است. جنگلهای شمال کشور درطول سالیان متمادی به دلیل نوع زندگی ساکنان خود که متکی بردامپروری سنتی و کشاورزی درسطح جنگل و مراتع بوده اند همواره دچار تخریب و تغییرات فراوان بوده است استفاده روستایی ها ازچوب جنگل برای تامین سوخت ساختن پرچین و غیره درتخریب این جنگلها نقش اساسی دارد پخت وپز غذا و تامین سوخت عمده ترین دلیل بهره برداری ازتولید اصلی جنگلهای زاگرس یعنی چوب می باشد (ایلدرمی و آقباش، 1394).
- بررسی اثرات تخریبی دام و دامداری در جنگلهای منطقه
2-2-4-1- نوع دام
در این مطالعه با توجه به ذهنیت موجود از نوع دامهای منطقه، دستهبندی نوع دام به گاو، گوساله، گوسفند (میش)، بز و حیوانات باری (اسب، الاغ، قطر و ...) صورت گرفت. در سوالات پرسشنامه تعداد دامهای اشاره شده تحت مالکیت هر دامدار در نظر گرفته شد و پاسخ دامدار در مورد تعداد هرکدام از دامها در فرمهای مربوطه درج و جمعآوری گردید.
2-2-4-2- نوع چرا
در این مطالعه به منظور بررسی اثرات نوع چرای دام در سطح منطقه، از دامداران سوال شد که آیا دامهای خود را در تمام سطح در اختیار خود گردش میدهند و به صورت یکنواخت از سطح جنگل بهره میبرند یا اینکه چرای دام بیشتر در نزدیک آبشخور و در حومه دامسراها انجام میشود. این موضوع در تحلیل اثرات دام بر زادآوری جنگل و کوبیدگی خاک مهم و مؤثر است (شکل2-3).
شکل 2-3- تفکیک شیوه چرای دام در منطقه پژوهش
2-2-4-3- تعداد دام و افزایش سالانه آن
با توجه به اینکه هر کدام از انواع دامهای مورد اشاره دارای وزن و جثّه مخصوص به خود بوده و از نظر مصرف علوفه و اثرگذاری بر عرصههای طبیعی از جمله جنگلها، خصوصیات متفاوتی دارند، به منظور یکسان سازی و مقایسه بهتر بین انواع دام و استخراج تعداد دام با استفاده از یک شاخص مشخص، تعداد دامها به واحد دامی تبدیل شد. واحد دامی در هر کشور یا در هر منطقهای تابعی از دام غالب فعال در آن منطقه است. برای مثال دام غالب کشورهای استرالیا و نیوزلند گوسفند است که همان به عنوان یک واحد دامی قلمداد شده است. در برخی از کشورها مانند آمریکا یک رأس گاو بالغ به همراه گوساله آن به عنوان یک واحد دامی در نظر گرفته میشود و هر پنج گوسفند بالغ را یک واحد دامی قلمداد مینمایند. در کشور ما نیز دام غالب را گوسفند تشکیل میدهد و این امر در مورد منطقه شاندرمن نیز صادق است. از این رو در این مطالعه نیز یک رآس گوسفند به عنوان یک واحد دامی در نظر گرفته شد و بر اساس منابع موجود یک رآس بز معادل 75/0، یک رأس گوساله معادل 5/2، یک رأس گاو بالغ معادل 5 واحد و حیوانات باری[1] معادل 6 واحد دامی لحاظ گردید (Liewellyn, 2004).
شکل (2-4) ضرایب تبدیل انواعدامهای موجود در منطقه مورد مطالعه به یک واحد دامی را نشان میدهد که در آن یک رأس گوسفند بالغ به عنوان یک واحد دامی در نظر گرفته شده است.
در ادامه در پرسشنامههای از دامداران پرسیده شد که سالانه حدوداً چه تعداد دام به دامهای آنها اضافه میشود و نتایج آن به واحد دامی تبدیل شد. با دانستن این موضوع، تعداد دامهای دامداران با تعداد رایج درج شده در پروانههای چرای دامداران مقایسه شد و اثرات دام بر تخریب جنگلهای منطقه بررسی گردید.
2-2-5- مصرف چوب
در این پرسشنامه، میزان مصرف چوب دامدارها در دامداریها در سه زمینه یعنی مصرف چوب هیزمی، میزان چوب مورد استفاده در ساخت پرچین دامداریها بر حسب استر و میزان مصرف چوب دامداریها برای ساخت و تجهیز دامداریها در قالب پرسشنامهها استخراج و ثبت گردید. و اثرات آن بر سطوح جنگلی مورد بحث قرار گرفت (2-5).
2-5- نوع تقسیمبندی مصارف چوب دامداران
2-2-6- سطوح کشاورزی
در این پرسشنامهها زمینهای زراعی در دست دامدارها به تفکیک زمینهای آبی و دیم تقسیمبندی شد. همچنین در زمینه گسترش زراعت توسط دامداران سوالاتی مطرح و پاسخ دامداران ثبت گردید (2-6).
تجزیه و تحلیل دادهها
در این قسمت با به دست آمدن دادههای پژوهش با استفاده از تحلیلهای مختلف آمارای نسبت به بررسی دادهها و استخراج نتایج حاصل از پژوهش اقدام شد. در این مطالعه نتایج به دست آمده با استفاده از استدلال و استنتاج و نیز استفاده از آزمونهایی چون کروسکال والیس، کای اسکوئر و AHP در فضای نرم افزارهای Spss و Expert Choiceتجزیه و تحلیل و عوامل موثر بر تخریب جنگلهای منطقه طبقهبندی شد (رضوانی و هاشمزاده، 1392). در نهایت با توجه به تحلیلهای صورت گرفته نسبت به بحث در مورد عوامل اصلی تخریب جنگلهای منطقه و ارائه راهکارهای کاربردی برای کاهش نرخ تخریب آنها اقدام شد.
در این مطالعه به طور موردی با تعداد 30 دامدار فعال در منطقه شاندرمن مصاحبه شد و در قالب پرسشنامههای از پیش تعیین شده اطلاعات مربوط به دامداران جمع آوری گردید. که در ادامه نتایج مربوط به اطلاعات کلی دامداران و اطلاعات مربوط به نوع، تعداد دام، شیوه دامداری آنها و نیز سطوح کشاورزی تحت اختیار ایشان استخراج شد. نتایج مربوط به جنسیت و تأهل دامداران مورد بررسی شان داد که تمامی دامداران مورد مصاحبه مرد، متأهل و سرپرست خانوار میباشند. در جوامع روستایی و عشایری عموماً سرپرستی خانواده و مدیریت چرای دامها به عهده دارند. در این سیستم اجتماعی مگر در مواردی که سرپرست مرد خانوار فوت شده باشد یا از کار افتاده باشد سرپرستی خانوار بر عهده زنان خانوار قرار میگیرد؛ در غیر این صورت همواره مردان امور مدیریتی خانواده را بر عهده دارن (علیبیگی، 1397).
همچنین بر اساس نتایج پژوهش حاضر 86 درصد از کل مصاحبه شدگان محروم از سواد بوده، 10 درصد آنها تا سطح متوسطه تحصیل نمودهاند و چهار درصد مصاحبه شوندگان تحصیلات خود را تا سطح ابتدایی و راهنمایی (متوسطه اول) ادامه داده اند که نشان دهنده سطح سواد بسیار پایین دامداران منطقه میباشد. موضوع سوادآموزی همواره مورد توجه متولیان آموزش و پرورش کشور قرار داشته و در سالیان اخیر این رویه به مناطق روستایی و دور افتاده نیز گسترش یافته است. با این حال هنوز هم بخش عمدهای از روستاییان جنگل نشین و عشایر کشور محروم از نعمت سواد هستند و دلیل آن نیز به شرایط سنی و شغلی این دامداران مرتبط میشود. چرا که این دامداران عمدتاً مسن بوده و اشتغال به دامداری و همچنین کارهای جانبی مانند کشاورزی مانع از توجه این قشر به مسأله سوادآموزی میگردد (حیدری صفری کوچی و همکاران، 1393). بر اساس نتایج 77 درصد مصاحبه شوندگان دامدار بالای 50 سال سن دارند. بیشترین فراوانی در کلاسههای سنی مربوط به کلاسه 60 تا 69 سال است و تنها 23 درصد از مصاحبه شوندگان بین 30 تا 49 سال سن دارند که نشان دهنده عدم استقبال نسل جدید از دامداری در منطقه مورد مطالعه است و این شغل بیشتر توسط دامداران کهنهکار پیگیری میشود. همچنین همانطور که در این مطالعه به پرسش در مورد شغل دوم دامداران منطقه اقدام شد که بر اساس نتایج به دست آمده 99 درصد مصاحبه شوندگان در کنار شغل دامداری به شغل کشاورزی نیز مشغول میباشند و فقط یک درصد جامعه مورد بررسی شغل مغازهداری را به عنوان شغل جانبی خود معرفی نمودهاند. اشتغال به کشاورزی عمدتاً در حد تأمین برخی نیازهای اولیه معیشتی بوده و نقش بسزایی در درآمدزایی دامداران ندارد. بنابراین دامداری را میتوان منبع اصلی درآدزایی این قشر از کوچندگان برشمرد.
بر اساس شاخصهای آماری مربوط به تعداد افراد خانوار و تعداد افراد تحت تکفل دامداران منطقه مورد مطالعه میانگین تعداد خانوارهای دامدار 5/6 نفر و میانگین افراد تحت تکفل دامداران 7/1 نفر است. پرجمعیتترین خانوادههای دامدار 12 نفره و کمجمعیتترین آنها دو نفره میباشد. برخی افراد (غالباً مسن) فرزند تحت تکفل ندارند. بر اساس نتایج تعداد خانوارهای دامدار و جنگلنشین عمدتاً ازجمعیت خانوارهای شهری بالاتر بوده و میانگین 5/6 نفر را میتوان نشان دهنده خانوار پرجمعیت دانست. به این ترتیب مدیریت خانواده و گذران زندگی این خانوادههای پر جمعیت نیاز به درآمدزایی بیشتر و تولید مستمر دارد. از این رو است که این خانوارها سعی میکنند که با افزایش تعداد دام و گسترش دامداری خود و سطوح چرا، امکان درآمدزایی بیشتر برای خانوده خود را فراهم سازند. این درحالی است که این دامداران عمدتاً از اثرات مخرب دام بر جنگل آگاه نبوده و فرض میکنند که جنگل بیشتر در اثر دخالتهای دیگر دچار تخریب میشود. در این رابطه یعقوبی فرانی و همکاران (1396) به بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت مردم در طرحهای حفاظت از جنگل در شهرستان گیلان غرب پرداختند. یافتههای تحقیق نشان داد که رابطه معنیداری بین متغیرهای مستقلی نظیر سن، سطح سواد، جنسیت، شغل، تعداد دام، ویژگیهای اجتماعی فرهنگی مردم، میزان وابستگی اقتصادی مردم به جنگل، وضعیت ارتباطات سازمانی و میزان دانش و اطلاعات مردم در زمینه جنگل با میزان مشارکت آنها در طرحهای حفاظت از جنگل به عنوان متغیر وابسته این تحقیق وجود دارد. افزون بر این، مشخص شد که سطح مشارکت در بین افراد مورد مطالعه در سطح پایینی قرار دارد. علاوه بر این، نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که متغیرهای وضعیت ارتباطات سازمانی و میزان دانش و اطلاعات مردم در زمینه حفاظت از جنگل تأثیر معنیداری بر میزان مشارکت روستاییان در طرحهای حفاظت از جنگل دارند و دو متغیر مذکور در مجموع، 29 درصد از تغییرات میزان مشارکت روستاییان در طرحهای حفاظت از جنگل را پیشبینی میکنند که با نتایج مطالعه حاضر مطابقت دارد. همچنین Coulibaly-Lingani و همکاران (2010) در تحقیقات خود در مورد تخریب جنگلهای غرب آفریقا دریافتند که عوامل جنسیت، اندازه خانوار، منبع درآمد، وضعیت تصرف زمین، ساختار اداري، درصد مشارکت زنان و بهبود ساختار گروه مدیریت جنگل در افزایش مشارکت مردم محلی در برنامه مدیریت جنگل نقش عمدهاي دارند. عوامل فوق مهمترین عوامل در تعیین درصد مشارکت مردم این ناحیه در کنترل تعداد دام، و تعیین شدت تغییر کاربری اراضی در منطقه مطالعه معرفی شد که با نتایج این پژوهش همسو است.
نتیجه گیری کلی
در مطالعه حاضر به بررسی نقش دامپروری سنتی در تخریب جنگلهای حوضه شاندرمن استان گیلان پرداخته شد. بدین منظور با تهیه پرسشنامههای کاربردی اطلاعات فردی و اطلاعات مربوط به تعداد و نوع دام و نیز شیوه چرا دام در سری 10 از حوضه 11 شاندرمن استان گیلان از 30 نفر از دامداران حوضه مطالعه پرسیده و تکمیل شد. همچنین بررسی اثرات هر کدام از انواع دامها و نیز اثرات آن بر تخریب جنگلهای منطقه با تکمیل 30 پرسشنامه توسط متخصصان و کارمندان منابع طبیعی حوضه پژوهش انجام و با استفاده از آزمون AHP اولویتبندی گردید. در کنار آن نوع و میزان مصرف چوب و سطوح زمینهای کشاورزی تحت مالکیت دامدارن در سری مورد مطالعه نیز در قالب پرسشنامهها جمعآوری شد. در مجموع نتایج این مطالعه نشان داد که بر اساس اظهارات دامداران و نظر کارشناسان، در بین دامهای منطقه، گوسفند و تعداد بالای آن نسبت به پروانه چرا عامل اصلی تخریب جنگل توسط دامداران میباشد که بعد از آن گاو و گوساله و بز بیشترین اثرات تخریبی را بر جنگلهای منطقه دارند. علاوهبر این نوع چرا و نوع دام از نظر اثرگذاری بر جنگلها همتراز برآورد شد. از نظر میزان گسترش کشاورزی توسط دامداران و اثرات منفی آن بر جنگل با توجه به سطوح محدود زمینهای کشاورزی دامداران و ادعای عدم تبدیل اراضی طبیعی به کشاورزی توسط دامداران میتوان گفت که دامداران در این زمینه اثر معنیداری بر تخریب جنگل نداشتهاند. همچنین بررسی میزان مصرف چوب دامداران نشان داد که این دامداران با مصرف بالای چوب به ویژه چوب هیزمی نقش مؤثری بر تخریب جنگل داشته و با سوخترسانی به دامداران میتوان از اثرات منفی حضور دامداران در جنگل بر تخریب جنگل کاست. نهایتاً دامداران اعلام نمودند که نسبت به طرح خروج دام از جنگل خوشبین نبوده و از آن استقبال نخواهند نمود. دلیل این نظر عدم اطمینان به تأمین نیازهای معیشتی و اشتغال آنان پس از خروج از جنگل گزارش شده است که نیاز به توجه دارد. با توجه به نتایج مطالعه حاضر مهمترین اولویت در کاهش اثرگذاری دام بر جنگلهای منطقه کاهش تعداد دام بهویژه تعداد گوسفندان و متناسب ساختن آن با تعداد دام مجاز میباشد.
منابع
ابراهیمی، سپیده، پوربابائی، حسن، پورطهماسی، کامبیز (1398). «مقایسۀ تجدید حیات طبیعی و تغییرات رویش شعاعی درختان در تودههای بهرهبرداریشده و بهرهبردارینشدۀ راش شرقی، مطالعۀ موردی: جنگلهای اسالم» مجله جنگل ایران، دوره 11، شماره 2: صص 238-221.
اقنوم، مریم، فقهی، جهانگیر، مخدوم، مجید، جباریان امیری، بهمن (1394). «تعیین مناطق حساس و آسیبپذیر به چرای دام در جنگل (مطالعه موردی: بخش پاتم جنگل خیرود» پژوهشهای محیطزیست، دوره 6، شماره 11: صص 26-15.
امیری لمر، مسعود، مرادمند جلالی، عقیل (1393). «بررسی عوامل موثر در تخریب منابع طبیعی (مطالعه موردی: حوضه ۹ شفارود)» توسعه پایدار جنگل، دوره 1، شماره 11: صص 320-310.
ایلدرمی، علیرضا، قاسمی آقباش، فرهاد (1394). «بررسی نقش عوامل اقتصادی-اجتماعی در تخریب زیستبوم جنگلهای زاگرس (منطقه کاکارضا لرستان)» تحقیقات حمایت و حفاظت جنگلها و مراتع ایران، دوره 13، شماره: 2 صص 149-140.
بخشنده ناورود، هزاد، سوسنی، جواد، خسروی، شیدا، برزکوهی، حسام الدین، ناصری خلخالی، مهرزاد (1993)، «اثرات میانمدت اجرای سه شیوه جنگلشناسی بر پراکنش قطری تودههای جنگلی حوزه شفارود با بکارگیری توابع توزیع احتمال»، توسعه پایدار جنگل، دوره 1، شماره 2: صص 136-119.
بخشی، خلیل و جوری، محمد حسن (1393). «بررسی طرح خروج دام از جنگلهای شمال، دومین همایش ملی مهندسی و مدیریت کشاورزی» محیطزیست و منابعطبیعی پایدار، تهران.
بينام (1385)، «طرح جنگلداري سري سه ناو اسالم حوضه آبخيز شماره 7 (ناو)» اداره کل منابع طبيعي گیلان، 450 صص.
توحیدی، مجید، جلالی، جواد، عادل، محمدنقی, یزدیان، فرشاد، جیرودنژاد، رقیه، آذرنوش، محمدرضا، صادق کوهستانی، جواد (1397)، «اثر خروج دام و جنگل نشین از جنگل بر تجدید حیات طبیعی در جنگل عباس آباد استان مازندران» اكوسيستمهاي طبيعي ايران، 47 (2): 158-140.
ثاقب طالبی، خ.، ساجدی، تکتم، یزدیان، فرشاد. (1383)، «نگاهی به جنگلهای ايران» انتشارات موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع ایران، 56 صص.
حیدری صفری کوچی، ابوذر، تیمور رستمی شاهراجی، فرشته مرادیان فرد و آزیتا اسکندری شهرکی (1393)، «اولویتبندی کمبودها و چالشهای پیش روی توسعه روستاهای جنگلی زاگرس و ارائه راهکارهای مناسب جهت کاهش اثرات منفی این کمبودها بر عرصههای جنگلی منطقه» دومین همایش سراسری کشاورزی و منابع طبیعی پایدار-تهران، ایران.
رضوانی، محمد، هاشم زاده، فهیمه (1392)، «بررسی اثرات مختلف خروج دام از جنگل از دیدگاه جنگلشناسی و اقتصادی در حوزه 14 جنگل های شمال کشور (فومن)» پژوهشهای علوم و فناوری چوب و جنگل، دوره20، شماره 3: صص 148-138.
ساداتی، سید احسان، مصطفی نژاد، سیدرضا (1387)، «بررسی ویژگی های کمی و کیفی جنگلکاری های نمدار و شیردار در منطقه چمستان استان مازندران» سامانه نشریات کشاورزی، دوره 16، شماره3: صص 418-408.
عواطفی همت، محمد، شامخی، تقی، زبیری، محمود، عرب، داوودرضا، قاضی طباطبایی، محمود (1392)، «دلایل تخریب جنگل: بررسی مدلهای ذهنی کارشناسان منابع طبیعی و مردم محلی با استفاده از روش پویاییهای سیستم» نشریه جنگل و فرآورده های چوب، دوره 66، شماره 1: صص 54-39.
فاضلی، محمد، محمدی، پارسا، محمدجواد (1393)، «ارزیابی تأثیرات اجتماعی اجرای طرح خروج دام از جنگل مطالعة موردی: مهاجران روستای ینقاق از توابع شهرستان گالیکش در استان گلستان» پژوهشهای روستایی، دوره 5، شماره 3: صص 540-518.
قنبری، سجاد، سفیدی، کیومرث (1399)، «مقایسه مشخصههای کمی و کیفی زادآوری گونههای چوبی در جنگلهای ارسباران با شرایط متفاوت دخالت انسانی» تحقیقات جنگل و صنوبر ایران، دوره 28، شماره 2: صص 123-111.
کرمی، حمید، موسوی، غلامحسین، محمدجواد، سید (1398). «بررسی ویژگی و زمینههای توسعه نظام جنگل ـ زراعی» انسان و محیط زیست، 17، شماره2: صص 90-79.
Baeza. Andres. (2018). "Modelling the critical transition from Chilean evergreen forest to savanna: Early warning signals and livestock management", Ecological Modelling, Vol. 388, pp115-123.
Cesa, A., Paruelo, J.M. (2011). "Changes in vegetation structure induced by domestic grazing in Patagonia (Southern Argentina)". Journal of Arid Environments, Vol. 75, pp 1129-1135.
Coulibaly-Lingani, P., Savadogo, P., Tigabu, M., and Oden, P. (2011). "Factors influencing people's participation in the forest management program in Burkina Faso, West Africa. Forest Policy", Economics, Development and social change. Vol. 26, No.1, pp 292-302.
Etchebarne, V., Brazeiro, A. (2016). "Effects of livestock exclusion in forests of Uruguay: Soil condition and tree regeneration", Forest Ecology and Management, Vol. 362, pp 120-129.
Hauck, Markus, Gulzhan T. Artykbaeva, Tamara N. Zozulya, and Choimaa Dulamsuren. (2016). "Pastoral livestock husbandry and rural livelihoods in the forest-steppe of East Kazakhstan". Journal of Arid Environments, Vol. 133, pp102–111.
Jeddi, K. and Chaieb, M., (2010). "Changes in soil properties and vegetation following livestock
کپی برداری ممنوع بوده در صورت استفاده از مقاله اسم نویسنده ذکر گردد.
عسکر دولتی میله سرا (کارشناسی ارشد علوم ومهندسی جنگل و علوم زیستی جنگل )



